آخرين ضمير مفرد

ساخت وبلاگ

درود!

رباعی‌ برای دریا-خواهرِ حسین(ع):

خواهر آمد، شکل روایت برگشت

از سوره‌ی صبر، شاه-آیت برگشت

سرمشق جهان واژه‌ها بود پدر

او حرف زد اسلوب بلاغت برگشت.

فاطمه سوقندی

مهرماه1395 (پس از عاشورا)

یاحق!

آخرين ضمير مفرد...
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 22:21

من سال‌هاست شعر نفس می‌کشم. گاه تند و گاه آهسته. اما همیشه بی‌قرار شعر بوده‌ام. هرشب کسی به زبان شعر من را صدا می‌زند و احساس می‌کنم روحم به شکل واژه‌ای بی‌صدا سرگردان می‌شود.
ساکن نیشابورم و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را هم در دانشگاه فردوسی مشهد تمام کرده‌ام.
همین آخرين ضمير مفرد...
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1399 ساعت: 23:50

نفرین به خاطرات...و نفرین به هر آنچه که تو را در خاطرم نقاشی می کند...نمی توانم بنویسم...یک جهان آرامش تقدیم روح دوستی که نیک زیست و نیک از دنیا رفت...تقدیم به قلب پر التهاب تو که بدون تو در تن دیگری آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 2 مهر 1398 ساعت: 3:56

درود تنها خواستم سبك تازه اي را امتحان كنم... فقط همين...  /**/ بعد از تو، من واگويه مي كردم با شاعران پير قرن هفت هر لحظه از چشم تو درمانديم تاريخ شعر از دستمان دررفت * ديوان به ديوان شاعرت بوديم هر شعر با نام تو شد آغاز با عشق تو آوازه مان پيچيد من، مولوي و سعدي شيراز... * لبخندهايت نقطه ي اوجي در مدحيات كهنه ي دربار درياي نوري پشت چشمت كرد روياي هر محمود را آوار * در شهرهاي عشق پيچيده تو شاخص اشعار زنداني در بيت هاي داغ شهرآشوب تو اضطراب سعد سلماني * بشكن تمام سبكهاشان را در شعرهاي تازه پيدا شو من قالب بي وزن كابوسي برگرد و با افسانه ، نيما شو...   پدرود... ي آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:37

دوستان خوب!

نوروز، شادی ناگهانی چشم هاست...

نوروز امسال، چشمکی شیرین در قاب خاطره هایتان...

شاد باشید

بهترین ها را برای دلتان آرزو دارم

خوب نیست حالم. خرابم، خراب... خودم را به سفر می سپارم، شاید سفر من را به خودم نزدیکتر کرد!

دعایم کنید...

تا پس از سفر

یا حق!

آخرين ضمير مفرد...
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : باز کن پنجره هارا که نسیم,باز کن پنجره ها را ای دوست,باز كن پنجره ها را كه نسيم,باز کن پنجره ها را که بهار,باز كن پنجره ها را,باز کن پنجره ها را ک نسیم,باز کن پنجره ها را که نسیم از فریدون مشیری,باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد,بازکن پنجره ها را,باز کن پنجره ها را و بهاران را باور کن, نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:36

    درود با كمي تاخير به مناسبت روز زن تقديم به زن سرزمينم...     مي ايستد مقابل آيينه تكرار مي شود، و غمي سنگين ظاهر شده­ ست خط به خط از اول پيشانيش: رمان زني غمگين * اين «زن» همان «بهار غزل دامن» وقتي صداش مي زده او: بانو... حالا ببين چگونه تب هر سال پاييز را كشيده روي گيسو * حتي بدون حلقه و گردنبند خوشحال مي شد از بلوف مردش ماه عسل نرفته چه شيرين بود در اخم مرد و هر سخن سردش * چه عاشقانه اول هر پاييز هي بافت شال تا نكند  سرما... هي بافت باز بافه­ي اميدي شايد كه مهربان تر از اين...اما... * حالا كه ايستاده در اين صحنه آيينه بازگفته به او رازي اين كه عروسكان قديمي را آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : تاريخچه درد, نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:36

درود این روزها، شعر نمی شوند نوشته هایم. تنها سیاه مشقی برای شاعر ماندن... سیاه مشق جدیدم را تقدیم می کنم. با جهانی پوزش به خاطر نقص ها و کج روی هایش. به بیت بیت شاعرانگیتان بر من ببخشید...   فصل گندم تپیده در رگ هام، بی تو دشتی گناهکار شدم توی گوشم ترک زد آوازت، آلبالو به گوش، انار شدم سر هر کوچه-باغ تنهایی، در سرم دامن خزان چرخید کولی چشمم، ابر رقصاند و ناگهان برکه ای بهار شدم خیز برداشت شعری از قلبم، نام تو می کشید بر گـُرده چنگ زد در دلم،غمی وحشی، روی دوش غزل سوار شدم تاختم کوچه های حیران را، آجر آجر تو را صدا کردم پاسخی جز سیاهی اش ننوشت، سایه به سایه سو آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : قصه ای دیگر از سیندرلا,قصه ای هست که هرگز دیگر, نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:36

  چمدانت که بسته شد ابری در سرم بی‌قرار می‌چرخیدپنجره باز کرد چشمم را، آسمان در بهار می‌چرخیدگفتی:" این راه، راه رفتنی است با طلوعی دوباره می‌آیم"روی ساکی که توی مشتت بود عکس یک دسته سار می‌چرخیداستکان چای در خودش می‌ریخت، قند حل کرد بغض تلخش راسینی از غصه‌ پابه‌پا شد و هی استکان دسته‌دار می‌چرخیدچانه‌ام را گرفت بالاتر_دست‌هایت_ که: "غم نخور بانو"! " من" پریشان و خسته در مشت سرد این روزگار می‌چرخیدپا شدی، فرش خانه غمگین شد، تار و پودش گرفت پایت راتا بمانی ترنج و خورشیدش دور تو چندبار می‌چرخیدپا شدی باد سمت پرده دوید، اعتراضش شکست گلدان را بین م آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:36

سلام. این هم شعری که تابستان پارسال تمامش کردم اما هنوز در من ادامه دارد. ثبت شود در این دفترشعر مجازی:   این میزِ به هم ریخته وقتی تو نباشی یک مستند از گم شدنم در کلمات استهربار در این بازیِ خط خوردن کاغذآهم به تن آینه حک کرد که: مات است... *این میزِ به هم ریخته... بگذار بگویداو سطر به سطر از دل من حرف چشیدهاو شانه کشیده سرِ دلواپسیم رامن را شبی از گریه به آغوش کشیده*او شاعر خوبی‌ست چون از نسل درخت استدر بازدمش جنگلی از شعر کشیدمبر سینه‌ی او بود نوشتم به تو خود راشعری شدم و در نفست باز تپیدم* **وقتی تو نباشی همه‌ی روز همین است بنشینم و هم‌صحبت این چوب بمانم آخرين ضمير مفرد...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرين ضمير مفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6armaghan2001b بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 22:36